جاده منتهی به کربلا
سه شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۳، ۰۶:۲۷ ب.ظ
صاحب موکب پدری پیر بود که می گفت دکترها به من گفته اند در سرم تومور دارم. ولی در ایامی که اینجا به نوکری خاندان اباعبدلله الحسین(ع) مشغول هستم و کار می کنم هیج دردی احساس نمی کنم و بهترین روزهایم را سپری می کنم. گویا تومور مغزی ام این روزها و پای دیک غذای نذری شفا پیدا می کند.
«ما رأیت الا جمیلا» کامل ترین جمله ای است که می توان در وصف نمایش عظیم پیادهروی اربعین به زبان آورد.
هر سال پرشکوه تر از سال پیش نوکران و عاشقانت با پای پیاده به سمت کربلایت حرکت می کنند، تا نشان دهند آن حرارتی را که پیامبر (ص) از آن سخن گفته بود. آری، حرارت عشق حسین(ع) در قلوب مومنین حتی در سرمای سخت بیابان های عراق هم شعله ور است.
همانطور که نام حسین(ع) دل مؤمنین را گرم می کند و یخ قلب های افسرده و غمین را درهم می شکند.
در جاده های خشک منتهی به کربلا صحنه های رقم می خورد که هیچ دوربینی نمی تواند زیبایی آن را به تصویر بکشد از کودکان خردسالی که با تمام وجود در موکب ها مشغول پذیرایی و اطعام زائران هستند و در کنار پدرانشان نوکری این خاندان را مشق می کنند تا پیرمردهای ناتوانی که در کنار جاده سینی سینی خرما پخش می کنند.
دقیق تر که نگاه کنی دختران خردسالی را می بینی که بدو بدو در طول مسیر با لیوان های آب به دنبال سیراب کردن زائران هستند و بلند بلند صدا می زنند. ماء ماء ماء "بفرمایید آب". بیابان های کربلا این روزها مملو از محبت عشاق حسین شده اند و صحنه هایی بس عجیب را به خود می بینند.
صحنه هایی که شاید دل این سرزمین را آتش بزند و فورانی از درد و اندوه را به همراه بیاورد. آخر این سرزمین ها همان صحنه های دردآوری را دیده اند که 1400 سال است مردم با شنیدن روایتش بر سر و سینه می زنند.
و چقدر فاصله است بین دیدن و شنیدن ...
امروز دوربین مان را به سمت صاحب موکب بزرگی بردیم که در ابتدای جاده نجف به همراه تمامی خانواده خود مشغول پخت و پز و اطعام زائرین حسین (ع) بود. میگفت نذر دارد و از روز شهادت امام حسن(ع) تا روز اربعین اینجا صبحانه و ناهار و شام به زوار می دهند.
آنها هزینه اطعام زائرین را در طول سال جمع آوری می کنند. صندوقی درست کرده اند که تمام اهالی خانه و آشنایان پول های نذری خود را در آن می ریزند تا بتوانند در این ایام هزینه کنند.
صاحب موکب پدری پیر بود که می گفت دکترها به من گفته اند در سرم تومور دارم. ولی در ایامی که اینجا به نوکری خاندان اباعبدلله الحسین(ع) مشغول هستم و کار می کنم هیج دردی احساس نمی کنم و بهترین روزهایم را سپری می کنم. گویا تومور مغزی ام این روزها و پای دیک غذای نذری شفا پیدا می کند.
می گفت تمام خانواده و نوه هایم را در این ایام جمع می کنم تا همه در آشپزی و برپایی موکب به من کمک کنند. وقتی از او پرسیدیم امسال با جه حاجتی این موکب را علم کرده است تنها یک جواب به ما داد: "به عشق اباعبدالله"
او به همراه خانواده و نوه هایش 25 نفر می شدند. همه با هم کمک می کردند تا به بهترین نحو ممکن از زوار حسین(ع) بذیرایی کنند. این روزها جاده منتهی به کربلا شاهد رقم خوردن صحنه های زیبایی است که شاید خیلی ها حسرت دیدنش را دارند.
و ما روایت می کنیم صحنه هایی را که وصف آن تنها با دیدن محقق می شود نه باشنیدن ...
نمایش عظیم پیادهروی اربعین همان جمله زینب (س) را در ذهن تداعی می کند که فرمود: «ما رأیت الا جمیلا»
ما هم اینجا می گوئیم «ما رأیت الا جمیلا». این همه خون دیدن و چون گل شدن، دشت خزان دیدن و بلبل شدن.
حرارتی را که پیامبر (ص) از آن سخن گفته بود کویا امسال بیشتر شعله ور شده است و امسال پرشکوه تر از سال پیش نوکران و عاشقانت با پای پیاده به سمت کربلا در حرکت هستند.
این آمار را تنها چشم هایی می دهند که سال هاست در جاده منتهی به کربلا موکب علم کرده اند و پذیرای زوار حسین(ع) هستند ...
هر سال پرشکوه تر از سال پیش نوکران و عاشقانت با پای پیاده به سمت کربلایت حرکت می کنند، تا نشان دهند آن حرارتی را که پیامبر (ص) از آن سخن گفته بود. آری، حرارت عشق حسین(ع) در قلوب مومنین حتی در سرمای سخت بیابان های عراق هم شعله ور است.
همانطور که نام حسین(ع) دل مؤمنین را گرم می کند و یخ قلب های افسرده و غمین را درهم می شکند.
در جاده های خشک منتهی به کربلا صحنه های رقم می خورد که هیچ دوربینی نمی تواند زیبایی آن را به تصویر بکشد از کودکان خردسالی که با تمام وجود در موکب ها مشغول پذیرایی و اطعام زائران هستند و در کنار پدرانشان نوکری این خاندان را مشق می کنند تا پیرمردهای ناتوانی که در کنار جاده سینی سینی خرما پخش می کنند.
دقیق تر که نگاه کنی دختران خردسالی را می بینی که بدو بدو در طول مسیر با لیوان های آب به دنبال سیراب کردن زائران هستند و بلند بلند صدا می زنند. ماء ماء ماء "بفرمایید آب". بیابان های کربلا این روزها مملو از محبت عشاق حسین شده اند و صحنه هایی بس عجیب را به خود می بینند.
صحنه هایی که شاید دل این سرزمین را آتش بزند و فورانی از درد و اندوه را به همراه بیاورد. آخر این سرزمین ها همان صحنه های دردآوری را دیده اند که 1400 سال است مردم با شنیدن روایتش بر سر و سینه می زنند.
و چقدر فاصله است بین دیدن و شنیدن ...
آنها هزینه اطعام زائرین را در طول سال جمع آوری می کنند. صندوقی درست کرده اند که تمام اهالی خانه و آشنایان پول های نذری خود را در آن می ریزند تا بتوانند در این ایام هزینه کنند.
صاحب موکب پدری پیر بود که می گفت دکترها به من گفته اند در سرم تومور دارم. ولی در ایامی که اینجا به نوکری خاندان اباعبدلله الحسین(ع) مشغول هستم و کار می کنم هیج دردی احساس نمی کنم و بهترین روزهایم را سپری می کنم. گویا تومور مغزی ام این روزها و پای دیک غذای نذری شفا پیدا می کند.
می گفت تمام خانواده و نوه هایم را در این ایام جمع می کنم تا همه در آشپزی و برپایی موکب به من کمک کنند. وقتی از او پرسیدیم امسال با جه حاجتی این موکب را علم کرده است تنها یک جواب به ما داد: "به عشق اباعبدالله"
او به همراه خانواده و نوه هایش 25 نفر می شدند. همه با هم کمک می کردند تا به بهترین نحو ممکن از زوار حسین(ع) بذیرایی کنند. این روزها جاده منتهی به کربلا شاهد رقم خوردن صحنه های زیبایی است که شاید خیلی ها حسرت دیدنش را دارند.
و ما روایت می کنیم صحنه هایی را که وصف آن تنها با دیدن محقق می شود نه باشنیدن ...
نمایش عظیم پیادهروی اربعین همان جمله زینب (س) را در ذهن تداعی می کند که فرمود: «ما رأیت الا جمیلا»
ما هم اینجا می گوئیم «ما رأیت الا جمیلا». این همه خون دیدن و چون گل شدن، دشت خزان دیدن و بلبل شدن.
حرارتی را که پیامبر (ص) از آن سخن گفته بود کویا امسال بیشتر شعله ور شده است و امسال پرشکوه تر از سال پیش نوکران و عاشقانت با پای پیاده به سمت کربلا در حرکت هستند.
این آمار را تنها چشم هایی می دهند که سال هاست در جاده منتهی به کربلا موکب علم کرده اند و پذیرای زوار حسین(ع) هستند ...
آن سخن کز دل بر آید ... لا جرم بر دل نشیند
۹۳/۰۹/۱۸